یا علیم

 

توی تشخیص های پزشکی یه چیزی داریم به اسم هم زمانی علائم؛ مثلا ممکنه فردی به یه علتی دچار درد گوش شده باشه و به علت دیگه ای تب کرده باشه؛ اما هم زمانی این دو علامت ممکنه پزشک رو به اشتباه مشکوک کنه به یه بیماری که این علائم رو باهم داره.
فکر میکنم توی رفتار ها و برخورد های ما آدم ها با همدیگه هم این حالت وجود داره؛ یه وقتایی ارتباط سازی ها و تخیل و تحیلیل های ذهنی ما به سمت تشخیص اشتباه شرایط و تصمیم ها و نتیجه گیری های نادرست منحرفمون میکنه؛ یه موقع هایی، هم زمانی چیزهایی که دیدیم و شاید اصلا ربطی به هم نداشته باشن و در نظر نگرفتن چیزهای زیاد دیگه ای که نمیبینیم و نمیدونیم ما رو به اشتباه میندازه، هم باعث آزار و ناراحتی خودمون میشه هم بقیه.
بعد فکر میکنم شاید راه ساده ی حل کردنش یه سوال یا صحبت ساده باشه، که از هم دریغش میکنیم. چرا؟ شاید چون هم بلد نیستیم شنونده ی خوبی باشیم هم بلد نیستیم چطوری منظورمون رو درست بیان کنیم. هنوز درست بلد نیستیم و ظرفیتش رو نداریم که بپذیریم یا ببخشیم. شایدم فقط کافیه کمتر به تحلیل های ذهنمون راجع به دیگران اعتماد و بیشتر به کافی و درست بودن دانسته هامون شک کنیم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها