یا هادی

توی این هوای به شدت آلوده و با تعداد زیادی کار نصفه ی نزدیک موعد تحویل و لپتاپ خراب شده و استرس سربه فلک کشیده، به این فکر میکنم شاید وقتشه روش انتخاب کردنم رو تغییر بدم. نه گفتن به کارهای بد مهم و لازمه، اما شاید مرحله ی بعدی و سخت تر، نه گفتن به چیزهای خوب برای چیزهای خوب دیگه ست. از دست دادن چیزهای خوب دلخوشیِ شیرین بعد نه گفتن به بدها رو نداره، حتی تلخی از دست دادنی که توش هست دل آدم رو درد میاره.
این روزها فکر میکنم دوست دارم یک کار درست و حسابی و خوب توی زندگیم کرده باشم، که حتی وقتی خودم نیستم ازم بمونه؛ که احتمالا باید به خاطرش قید تعداد زیادی کار خوب و دوست داشتنی رو زد. هم زمان فکر میکنم همه ی کارهای کوچیکی که این روزها ممکنه انجام بدم هم شاید اثر بخش بودن، حتی بعد نبودنم، اما اثرشون رو به نام من نذاشتن، و مگه اصلا مهمه بودن و نبودن این اسم؟ از طرف دیگه فکر میکنم این کارهای کوچیک هیچکدوم تغییر بزرگ و راه جدید و کار زمین مونده ی بزرگ نبودن، احتمالا کارهایی بودن که اگر منم انجام نمیدادم، کسی برای انجام دادنشون پیدا میشد؛ بعد فکر میکنم اگر همه اینطوری فکر میکردن جزئیات زمین مونده شاید انقدر زیاد میشد که کلی از کارهای دنیا لنگ میموند،  نمیدونم کدوم ارزشمندترن یا اصلا این مدل ارزش گذاری چقدر درسته، حتی فکر میکنم شاید دلایلی که برای نگه داشتن این کارهای کوچیک و متنوع به ذهنم میاد به خاطر این باشه که دوست دارم انجامشون بدم و نمیتونم دل بکنم ازشون.

 

_____

۱.این متن رو الان ننوشتم، اما سوال هاش همچنان باقیه، و از حال و هوای فکرهای درهم این روزهام دور نیست، برای همین الان منتشرش کردم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها